مقدسات

شنیدم که یکی در این دهکده جهانی به مقدسات جمعاتی توهین کرده، اون جمعات هم رفتن پیش بزرگشون و شیخ هم گفته باید طرف رو بکشید.

جمعی هم جمع شدن دارن پول جمع میکنن تا جایزه قابل توجهی برای کشتن این مرتد جمع بشه حتی شنیدم گروهی می خوان یک کلیه بفروشن پولش رو بدن برای این امر خیر.(انشا الله که مقبول در گاه الهی باشد)

نمی دونم چرا همینجوری الکی نه اینکه فکر کنید خدایی نکرده قصدی دارم یا زبانم لال می خوام به مقدسات کسی یا چیزی یا گروهی توهین کنم یا حتی چپ نگاه کنم، (شاید اعتقاد نداشته باشم اما خوب جونم رو دوست دارم) اما این شعر ایرج میرزا به ذهنم رسید.


بر سر در کاروانسرایی                             تصویر زنی به گچ کشیدند

ارباب عمایم این خبر را                               از مخبر صادقی شنیدند

گفتند که وا شریعتا ، خلق                            روی زن بی نقاب دیدند

آسیمه سر از درون مسجد                              تا سر در آن سرا دویدند 

ایمان و امان به سرعت برق                  می رفت که مومنین رسیدند

این آب آورد ، آن یکی خاک                            یک پیچه ز گل بر او بریدند

ناموس به باد رفته ای را                         با یک دو سه مشت گل خریدند

چون شرع نبی از این خطر رست                         رفتند و به خانه آرمیدند

غفلت شده بود و خلق وحشی                   چون شیر درنده می جهیدند

بی پیچه زن گشاده رو را                              پاچین عفاف می دریدند

لب های قشنگ خوشگلش را                          مانند نبات می مکیدند

بالجمله تمام مردم شهر                                 در بحر گناه می تپیدند

درهای بهشت بسته می شد                       مردم همه می جهنمیدند  

می گشت قیامت آشکارا                           یکباره به صور می دمیدند

طیر از و کراوات و وحش از جحر                   انجم ز سپهر می رمیدند

این است که پیش خالق و خلق                    طلاب علوم رو سفیدند

با این علما هنوز مردم                             از رونق ملک نا امیدند


خداحافظ گری کوپر

بعد از مدتها غیبت دارم مینویسم، مثل یک خرس قطبی که از خواب زمستونی پاشده، اما مثل اینکه دیر بوی بهار به دماغم خورده.

هنوز مست از این خواب زمستونی بودم که یک مقاله تو سایت الف باعث شد این مستی از سرم بپره  لینک مقاله که بعد از چند ساعت از این آدرس و صفحه اصلی الف حذف شد و به این آدرس نقل مکان کرد لینک جدید و همینطور اصل مقاله در وبلاگ نویسنده در این آدرس رمانی رو به نقد کشیده که یکی از رمانهای مورد علاقه منه و شاید خیلی های خونده باشن.

نقد، این رمان رو چنان به تصویر میکشه که فکر میکنی یک رمان پرنو گرافیه مخصوصا پاراگرافی که انتخاب شده، اما نمیدونم چرا وقتی این کتاب رو می خوندم من همچین حسی نداشتم و حتی داستان رمان هم شاید خیلی مورد توجهم نبود آنچه نظرم رو به خود جلب میکرد نظریات نویسنده بود.این نویسنده در کتابهایی مثل زندگی پیش رو ، لیدی ال و ... با استفاده از یک روایت نظریات مختلف رو در مورد جهانبینی هر شخص بیان میکنه و تفاوت دید انسانها رو به جهان به نمایش در میاره.

بعد دیدم اینجور نوشته ها تو خیلی از کتابهای دیگه هم هست که اگر قرار باشه فقط به رکیک بودن متن توجه بشه باید جلو نشر خیلی از کتابهاگرفته بشه.

اصلا راه دور چرا بریم همین رساله های مراجع خودمون انواع ارتباط بین انسان و انسان، انسان و حیوان، وحتی گاهی حیوان و حیوان رو (بقول یکی از نظر دهنده ها در سایت الف خیلی متین و در پرده ای از حیا) چنان  تشریح میکنه که


از این مسائل گذشته اینکه ما بخوایم یک قضیه ساده و عادی انسانی رو (ارتباط جنسی)در سطح جامعه چنان وحشتناک و قبیح و گناه آلود نشان بدیم و حرف زدن در موردش رو سانسور کنیم سرمون رو زیر برف کنیم باعث نمیشه که اگر این رابطه مشکلاتی هم داشته باشه این مشکلات از بین برن.بلکه به مشکلاتش هم اضافه میشه کما اینکه قبیح دونستن رابطه جنسی باعث سرد مزاجی خیلی از زنان مردان میشه.

طبق آخرین آمار اولین عامل گسترش بیماری ایدز که تزریق توسط معتادین بود تبدیل شده به روابط جنسی، خوب رابطه جنسی رو که نمیشه حذف کرد پس چرا به جامعه این آگاهی رو ندیم که چطور از خودشون مراقبت کنند و چطور میشه راههای انتقال بیماری رو بست.

آیا درمان درد ما مجوز دادن یا ندادن به این کتابهاست.

وقتی بلند پایه ترین مقامات ما منکر وجود همجنسگرا و ارتباط جنسی خارج از چهارچوب شریعتدر کشور میشن و خدا رو شکر تمام مسئولین این کشور پر گهر معصوم بوده و هستند و هرکس جز این فکر کنه ملحد و کافر و کوتاه فکره دیگه جایی برای علم و بهداشت و ... نمیمونه


پوپولیسم

به نقل از ویکی پدیا:"بزرگداشت مفهوم مردم(یا خلق)تا حد مفهومی مقدس و باور به اینکه هدفهای سیاسی را می باید به خواست و نیروی مردم جدا از حزبها و نهادهای موجود پیش برد. مردم باوری خواست مردم را عین حق و اخلاق می داندو بر آن است که می باید میان مردم و حکومت رابطهٔ مستقیم وجود داشته باشد. هم چنین با ایمانی ساده فضایل مردم را در برابر منش فاسد طبقهٔ حاکم یا هر گروهی که موقعیت سیاسی ومنزلت اجتماعی برتر داشته باشد قرار می دهد و می ستاید.یکی از خصوصیات مردم باوری یافتن توطئه‌های ضد مردمی در هر جاست و این برداشت معمولاً به دشمنی‌های نژادی و قومی دامن می زند."

ریشه پوپولیسم در کشور ما بر میگرده به نخست وزیری دکتر مصدق زمانی که در سال 1332 در جلسه استیضاح خود حاضر نمیشه و وزیر کشور رو به عنوان نماینده به مجلس میفرسته که این کار تا آن زمان سابقه نداشته.

پس از آن نمایندگان طرفدار مصدق دسته جمعی استعفا می دهند تا مجلس از رسمیت بیفتد، و مصدق نیز دستور برگزاری همه پرسی با موضوع انحلال مجلس و ابقا دولت را صادر میکند.از خصوصیات این انتخابات جدا بود صندوق های اخذ رای موافقان و مخالفان بود در تهران برای موافقان صندوقها در میدان راه آهن و سپه و برای مخالفان در بهارستان ومحمدیه قرار داشت که موافقان دکتر مصدق در میدان بهارستان خری را با گردن آویزی که بر آن نوشته شده بود "مخالفم" جلوی صندوق آرا بسته بودند.

شباهت بسیاری بین دکتر احمدی نژاد و دکتر مصدق وجود دارد.


محرم

از اول این ماه قمری تا دهم همین ماه یک کارناوال بزرگ تو ایران راه میفته صرفا جهت ایجاد مزاحمت برای مردم.

راه رو میبندیم و به بد ترین شکل ممکن سر و صدا میکنیم بدون اینکه به این فکر کنیم که یکی ممکنه مریض باشه و باید سریعتر برسه بیمارستان یا یک نوزاد تازه خوابش برده.

یک مشت آدم که تا شب قبل هر مال حرومی رو میخوردند، حالا میشن عابد و زاهد سینه چاک میکنند، خودشون رو میزنن و گل به سرشون میگیرن که چی؟خودشون هم نمیدونن.

چهارده قرن پیش یک جنگی شده یک انسان هم حالا هر چقدر خوب کشته شده حالا این سیاهی لشگر بعد از 1400 سال چی میگن من نمیفهمم.بیش از نصف این جماعت نه حسین میشناسن نه یزید اومدن دختر بازی و پسر بازی.بیش از نصف باقی مونده جماعت تماشاچی این برنامه هستن و پی یک بشقاب قیمه اومدن، شاهدش هم دعوا هایی که سر همین نذری گرفتن ها همه شاهد بودیم.بیش از نصف باقی مونده هم اومدن خودشون رو به بقیه نشون بدن که آره آقا ماهم معتقدیم،

باقی مونده اصل قضیه هستن که نونشون تو این بازیه حالا یکی اندازه دستمزد چند شب مداحی یکی هم ...

خلاصه اصل کاریا اومدن برای خر کردن اکثریت و سواری گرفتن، و گرنه این بازی نه سودی به حسین میرسونه نه ضرری به یزید.

به کجا میریم؟

گاهی ادم تو اخبار یک چیز هایی میبینه که شاخ در میاره

به این لینک یک سری بزنید.

یک مقام دولتی قصد داشته یکی از معاونانش رو بر کنار کنه، این آقای معاون هم ظاهرا از این مساله خیلی ناراحت بوده، برای نشان دادن ناراحتیش هم بعد از دعوا یک گلوله در صورت رئیس خودش خالی میکنه.

اشتباه نکنید این داستان مال تگزاس چند دهه پیش نیست، دیروز تو همین تهران اتفاق افتاده.