جهل

گفتم خدا بخشی از جهل منه.اما نه کل جهل من بلکه جهل من بسیار از خدای من بزرگتره.اگر دانسته های من یک دایره باشه هرچیزی خارج این دایره جهل منه خدا هم خارج این دایره است چون نه وجودش نه عدم وجودش نه ابعادش رو نمیتونم درک کنم و اثبات کنم، اما وظیفه من اینه که دایره دانسته هام رو بزرگتر کنم و تا میتونم به جهل حمله ببرم به نظر من هدف زندگی چیزی جز این نیست.شعاع دایره دانایی هیچ وقت به بینهایت نمیرسه نه برای من نه برای هیچکس دیگه.

فرق من با خدا پرستان تو اینه که من سعی میکنم جهل و خدای خودم رو کوچیکتر کنم و دایره دانایی رو بزرگتر، اما خداپرستان سعی میکنند خدای خود رو بزرگتر کنن و حتی گاهی جهل خود را.

بعضی ها دوست دارند بجایشان تصمیم گرفته بشه بجایشان فکر بشه، و اینها تسلیم باشند،بهش  هم میگن ایمان.

من از این ایمان بیزارم از این تسلیم و اسلام بیزارم.این ایمان و این تسلیم یک وسیله است دست کسانی که از من و شما سوء استفاده کنند.باید فکر کرد تنها راه رهایی اندیشیدنه و تمام ظالمان هم از اندیشه من و تو میترسن.

از هرگونه نقد به هرشکل(حتی تند ترین شکل ممکن) استقبال میشه.

نظرات 11 + ارسال نظر
ن د ا یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ق.ظ http://bluesky1.persianblog.ir/

فکر نمی کنم فرق تو با خدا پرستان این باشه. خدا به انسان اختیار داده. خدا کسی نیست که به جای تو تصمیم بگیره. تو قدرت این را داری که زندگی تو تغییر بدی. اما چه کسی بهت زندگی داده؟ چه کسی بهت حق حیات داده؟
من به عکس تو هرچه دانایی ام بیشتر شد خدامو بزرگتر دیدم. خدای من با دانایی من در تضاد نبود. بلکه کمک کرد نگه دیگری بهش داشته باشم. البته خدای من با خداهای کی وسیله سودجویی میشه فرق می کنه. خدای من یه رابطه قلبیه. چیزیه که هرکس درون خودش پیداش میکنه . شایدم هرگز پیداش نکنه. اما این به معنی عدم تفکر و پذیرش همه چیز نیست. خدا اگر می خواست من مطیع بی چون و چرا باشم هیچ گاه اینقدر به من شعور نمی داد که مخالفت کنم.

خیلی ممنون از نظرتون.درمورد بحث اختیار کاملا با شما موافقم، اما اینکه آیا خدا این اختیار رو به من داده واقعا نمیدونم.
من اگر دارم خدا رو کوچک میکنم دلیلش اینه که حس میکنم خیلی چیزها رو خودم میتونم عوض کن و نیازی به خدا برای تغییرش ندارم.خیلی چیزها رو هم من نمیتونم تغییرش بدم پس باید بپذیرمش(مثلا جاذبه).در کودکی خدا برای من کاری نکرد تا در جوان به این نتیجه رسیدم که خودم باید کاری بکنم.
چندتا سوال کردید:"چه کسی بهت زندگی داده؟ چه کسی بهت حق حیات داده؟ "
جواب من اینه :"نمیدونم"
واصلا اینکه اینها کار خدا هست یا یک تصادف باعث این حیات و خلقت شده یا هر احتمال دیگه چه فرقی میکنه؟
مهم اینه که ما حق زندگی داریم و باید از این حق خودمون استفاده کنیم.مهم اینه که اگر به گذشته نگاه میکنی حس کنی که دوست نداری برگردی و چیزی رو عوض کنی.

میله بدون پرچم یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ب.ظ http://hosseinkarlos.blogsky.com

سلام
من با این جمله که هدف زندگی چیزی جز این نیست یه کم مشکل دارم! با وظیفه بزرگتر کردن شعاع دایره دانایی مشکلی ندارم...از دو جهت: یکی با گزاره "چیزی جز این نیست" که کمی جزم اندیشانه است و تلرانسی ندارد و با قسمت اول نیز همخوانی ندارد کما اینکه با افزایش شعاع دانایی ممکن است هدف چیز دیگری بشود و همین مشکل دوم من است که در این فضایی که مساحت دایره از مساحت خارج دایره خیلی کمتر است پیدا کردن هدف واحد و مطلق کمی خوشبینانه است اگر نگویم وجود ندارد!

تذکر دقیق و به جایی بود کاملا موافقم و اصلاح میکنم "یکی از اهداف زندگی اینه"

میله بدون پرچم یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:25 ب.ظ

این جمله هم ته نوشته جا موند!:
در هر صورت توصیف هندسی کار راه اندازی بود. ممنون

من فکر میکنم همه چیز رو میشه با ریاضی بهتر بیان کرد.
حالا همه نه ولی اکثر چیزها رو که میشه؟
ای بابا میله چرا به منه دیوانه انقدر گیر میدی

ن د ا یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ب.ظ http://bluesky1.persianblog.ir/

یه چیز دیگه. تو می گی خیلی چیزا رو خودم می تونم تغییر بدم. اما فرض کن تمام کارها ردیف . محاسبات درست. اما اخرش یه جریانی اتفاق می افته که از دست تو خارج بود . یه چیزی که تمام برنامه ات رو بهم زد. یه مثال ساده. فرض کن داری واسه کنکور درس می خوونی . خفن. برنامه ریزی شده. دقیق. یک سال تموم عمر صرفش کنی. اما یه اتفاقی بیفته که دست تو نبود. مثلا عزیزت مریض بشه. اینقدرم سخت مریض بشه که تو مجبور شی درست را بزاری کنار و به اون برسی. یا که نه دقیقا لحظه اخر چنان مشکل بزرگی برات ایجاد شه که حتی نتونی سر جلسه حاضر شی. مثلا تصادف کنی. اونم دقیقا روز قبل. و لحظه امتحان تو رو تخت بیمارستان باشی. تو به این خاطر دقیقا زحمات یک سالت به هدر رفته. درسته؟ اینجاست که متوجه میشی به جز تلاش و زحمت خودت عواامل دیگه ای هم دخیل هستند. پس اگه تو منظم درس خوندی و با خیال راحت به جلسه امتحان رسیدی و رتبه خوبی هم کسب کردی فقط تلاش تو به تنهایی نیست. هرچند خیلی تاثیر داره. اما فکر کن همین که تونستی طبق برنامه ات به نتیجه برسی عوامل دیگه ای هم دخیل بوده که می تونست از نگاه دیگه نگذاره.
اما خدا. خدا یه سازه است. از اون دسته مفاهیسم پیچیده ای که در سطح بالایی از تجرید (انتزاع) قرار داره. مثل انگیزش، هوش، عشق، حسادت... اینها عواملیه که ما تفسیری براشون نداریم. هرکس به نوعی اون را تعریف می کنه و نهایت اینه که می دونم چیه . اما نمی دونم در معنیش چه جمله ای بگم.

ببین دوست من این قضیه تصادف و مریضی و ... همون چیزهایی هستند که از کنترل من خارجه خوب میپذیرمشون.خیلی چیز های دیگه هم هست، مثل مرگ.
زندگی پر از محدویته که باید با محدودیتهاش پذیرفتش و ازش لذت برد مثالی که شما زدی یکی از ساده ترین مثالهاست قبول نشدن کنکور قبول نشدن در یک مناقصه به هر دلیل و اتفاق مهم اینه که هیچ کدوم جلو جریان زندگی رو نمیگیره.
حرف من هم همینه اگر چیزی رو میتونی عوض کنی عوضش کن اگر نمیتونی بپذیرش دیگه خدا و قسمت و طبیعت و ... رو بهانه نکنیم که ضعف خودمون رو توجیه کنیم.
اینکه خدا رو میفهمیم یا خدا رو نمیفهمیم اینکه خدا مثل هوش و ... یک احساسه خوب چه اثری داره؟باشه یا نباشه چی رو عوض میکنه.ایا فکر میکنی کیفیت زندگی یک بی خدا از یک با خدا کمتره؟آیا مثلا پاپ یا فلان آیت الله عظمی خیلی از من و شما با کیفیت تر زندگی میکنند.یا مثلا نیچه از ما خیلی بی کیفیت تر زندگی کرده.حرف من کلا همینه اینکه من و شما نمیتونیم درجه ای برای کیفیت زندگی هیچکس جز خودمون مشخص کنیم و کیفیت زندگی هرکس هم به خودش مربوط میشه نه خدا.

ن د ا دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:06 ب.ظ http://bluesky1.persianblog.ir/

صحبت من اصلا کیفیت زندگی نیست. فکر نمی کنم جایی هم بهش اشاره کردم. من فقط خواستم مسئله ای را توضیح بدم که ظاهرا موفق نشدم. پس از این بحث انصراف می دم.

من در جایگاهی نیستم که کیفیت زندگی کسی را زیر سوال ببرم

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
...

به هر حال ممنون و شرمنده که متوجه نشدم.

میله بدون ... پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:57 ب.ظ

سلام مجدد

آورین آورین

ممنون

نکرت شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:49 ب.ظ http://www.aloode.blogsky.com

سلام
طرز فکر خفن و قابل تحسینی داری
اون جمله در حد انیشتین و شریعتی و اینا بو د
فرق من با خدا پرستان تو اینه که من سعی میکنم جهل و خدای خودم رو کوچیکتر کنم و دایره دانایی رو بزرگتر، اما خداپرستان سعی میکنند خدای خود رو بزرگتر کنن و حتی گاهی جهل خود را.
لایک

ممنون دوست من

خسته یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ق.ظ http://delgah.blogfa.com

والله این دینی که شما ازش میگی و این دینداری که شما تصویرش می کنی که دینش افیون ملت هاست و دیندارش احمق کرگدن صفت،مال خیلی وقت پیش هاست.مال عصر کمونیسم و جواب هم خیلی دادند.
من دینی رو پذیرفتم که خداش ضرورته و نه الت.

والله که اینطور نیست.شما اطراف خودت رو نگاه کن خدا آلت دست هر آیت الله شده.با هر ایه و سوره ای جمعاتی رو گمراه میکنند و به اسم هر خدا و ناخدایی افسار مون رو به اون سمتی که می خوان می کشن.از آتیش جهنم میترسوننمون و وعده حوری بهشتی میدن.کارناوال محرم و صفر راه میندازن و تو همون محرم خون مردم رو میریزن.میلیارد میلیارد میدزدن داد از نگهداری بیت المال میزنن.جماعتی هم به اسم دین و عالم دینی مثل احمق که نه مثل گوسفند تاییدشون میکنن بهشون تقدس میدن اگر کنار اسمشون لقب عظما رو نیاری بهشون توهین میشه باید بابتش مجازات بشی.نفی بت پرستی میکنیم و بجای بت بی آزار هر ظالمی رو میپرستیم.از اینکه فلان کشیش در فلان ده چهار ورق کاغذ می سوزونه خونمون به جوش میاد از کنار تجاوزو دزدی و قتل مردم خودمون بی تفاوت رد میشیم.
جهالت از این بزرگتر دیدی شما؟

خسته یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:56 ب.ظ

همه ی اینی که دیوانه جان تو نوشتی مصادیق هستند.ممکن است حقیقت و مفهوم چیزی غیر از مصادیق باشند.ما گرگ در لباس میش کم ندیدیم

پس هنوز هم هست و فقط مال خیلی وقت پیشها هم نیست؟

خسته پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ب.ظ

به جان دیوانه من منظورم این بود که نوع حرف شاید قدیمی باشد.والا این عوضی ها که تو از انها نوشتی همه را عاصی کرده اند.من به دینی که در دست انهاست تف می کنم

مهتاب چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:02 ق.ظ

همان قدر که دلیل برای رد خدا هست برای اثباتش هم هست.
کلا این حرفها ره به جایی نمی برد

شما درست می فرمایید.
اما هرکس تفکری داره من هم به دنبال اثبات نیستم و نبودم.
چیزی که در فکرم هست رو در این چرکنویس نوشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد