پوپولیسم

به نقل از ویکی پدیا:"بزرگداشت مفهوم مردم(یا خلق)تا حد مفهومی مقدس و باور به اینکه هدفهای سیاسی را می باید به خواست و نیروی مردم جدا از حزبها و نهادهای موجود پیش برد. مردم باوری خواست مردم را عین حق و اخلاق می داندو بر آن است که می باید میان مردم و حکومت رابطهٔ مستقیم وجود داشته باشد. هم چنین با ایمانی ساده فضایل مردم را در برابر منش فاسد طبقهٔ حاکم یا هر گروهی که موقعیت سیاسی ومنزلت اجتماعی برتر داشته باشد قرار می دهد و می ستاید.یکی از خصوصیات مردم باوری یافتن توطئه‌های ضد مردمی در هر جاست و این برداشت معمولاً به دشمنی‌های نژادی و قومی دامن می زند."

ریشه پوپولیسم در کشور ما بر میگرده به نخست وزیری دکتر مصدق زمانی که در سال 1332 در جلسه استیضاح خود حاضر نمیشه و وزیر کشور رو به عنوان نماینده به مجلس میفرسته که این کار تا آن زمان سابقه نداشته.

پس از آن نمایندگان طرفدار مصدق دسته جمعی استعفا می دهند تا مجلس از رسمیت بیفتد، و مصدق نیز دستور برگزاری همه پرسی با موضوع انحلال مجلس و ابقا دولت را صادر میکند.از خصوصیات این انتخابات جدا بود صندوق های اخذ رای موافقان و مخالفان بود در تهران برای موافقان صندوقها در میدان راه آهن و سپه و برای مخالفان در بهارستان ومحمدیه قرار داشت که موافقان دکتر مصدق در میدان بهارستان خری را با گردن آویزی که بر آن نوشته شده بود "مخالفم" جلوی صندوق آرا بسته بودند.

شباهت بسیاری بین دکتر احمدی نژاد و دکتر مصدق وجود دارد.


نظرات 4 + ارسال نظر
ن.ققنوس چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://hollow-existence.blogfa.com

درود.
شباهت "زیادی" نمی بینم.کاش دکتر احمدی نژاد هم یک همه پرسی "حتی" با جدا بودن صندوق های آرا اما آزاد و بدون ترس از زندان برگزار کنه!
تمام مشکل ما با این حکومت ولی مطلقه فقیه همینه.
من بر این باورم که توده مردم باید بر اساس اعتقادات سیاسی و اجتماعی خودشون در احزاب مختلف قرار بگیرن و به این وسیله از مسائل آگاهی پیدا کنند و اعتقاد زیادی به مفهوم پوپولیسم ندارم.احزاب هم نه به این معنی که عده ای شروع به تزریق عقاید خود به مردم کنند بلکه به این معنی که با حضور احزاب در جامعه,مفهومی عمیق از انتقاد و نقد برای آگاهی عموم ایجاد بشه-با برنامه ای مدون و مشخص-در تفسیر حرفات از رفتار دکتر مصدق مخالفت چندانی ندارم اما به هیچ عنوان با شرایط امروز ایران مقایسه ش نمی کنم.نه به خاطر حمایت کورکورانه از هرآنچه دکتر مصدق انجام داده بلکه به این خاطر که من ریا و فساد این دولت در قبال کشور و مردمش رو با هیچ دولت دیگری در تاریخ ایران یکی نمی دونم حتی قاجار-که کاملا" ناآگاهانه و احمقانه و بدون سیاست عمل می کردند-
پست بسیار بحث برانگیزی گذاشتی.باعث شد خودم هم سری به ویکی پدیا بزنم.
ممنون.

شاید یکی بد و دیگری بدتر باشه.
اما هر دو شخصیت گرایشات پوپولیسمی دارند.
هردو شخصیت تظاهر به ساده زیستی میکنند(دکتر مصدق به بسیاری از امور مملکت از درون تخت خواب خود رسیدگی می کرد)
هر دو شخصیت مجلس را به رسمیت نمی شمارند.
هردو شخصیت دخالت در اموری که به انها مربوط نمی شود میکنند.(دکتر مصدق حتی در انتخاب ریاست مجلس هم دخالت کرد و باعث شد آقای آیت الله کاشانی به ریاست مجلس برسد.)
نشانه هایی از دیکتاتوری(پشت نقاب مردم سالاری) در هردو دیده می شود.

ققنوس سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ب.ظ http://qoqnooos.blogfa.com/

اطلاعات بسیار جالبی دادید ممنون.
قبلتر در مجله مهرنامه مقاله ای از آقای غنی نژاد در نقد مصدق خونده بودم که همسو با همین نظر شماست.

خواهش می کنم

میله بدون پرچم سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:42 ب.ظ

سلام
به نظرم چند تا اشکال دارد نوشته شما... بزرگترینش این است که ریشه پوپولیسم را در نهایتاً پنجاه شصت سال قبل دیده اید! ... مقایسه تان هم اشکال دارد... نهایتاً می توان با مثالی که زده شد نتیجه گرفت که بین برخی پیروان مصدق و برخی پیروان احمدی نژاد شباهت هایی وجود دارد که البته درست است...
در مورد تعطیلی مجلس هم به نظر خودم این یکی از اشتباهات مصدق بود... ضمن این که مجلس های ما همیشه مشکلات عدیده ای داشتند...
اتفاقاً یکی از دلایل شکست مصدق این بود که نتوانست از نیروی مردم استفاده ببرد...نیروی توده بی شکل... و خود این کمی نشان دهنده خلاف آن چیزی است که این مطلب به آن اشاره دارد...

ممنون از نظرتون.
اما اگر دقت کنیم مصدق و احمدی نژاد هم بی شباهت نیستن

ن.ققنوس جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ب.ظ http://hollow-existence.blogfa.com

من در هر نوروز مرغی می شوم
و روی شاخه درخت می نشینم
در هر نوروز لبم . کودکی می شود و
مثل بوسه ای روی دست پدرم می نشیند ...
نوروزهای آینده یکی از دیگری بهتر خواهند بود.
چشمم را می بندم ...
نوروزهای نردبانم را بالا می روم و در
یکی از نوروزهای آینده بادبادک م را برمی دارم
و
به دشت رو به خانه مان می روم ...
و هرچه می دوم از این سو به آن سویش نمی رسم
این همان دیاری ست که هر شب عید
دشت کوه و باغ و بیابانش
با آتش چهارشنبه سوری
چراغان می شود ...

(ثمین باغچه بان)

امسال برایت زیبا.

درود ممنون که هنوز من رو بخاطر دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد