خداحافظ گری کوپر

بعد از مدتها غیبت دارم مینویسم، مثل یک خرس قطبی که از خواب زمستونی پاشده، اما مثل اینکه دیر بوی بهار به دماغم خورده.

هنوز مست از این خواب زمستونی بودم که یک مقاله تو سایت الف باعث شد این مستی از سرم بپره  لینک مقاله که بعد از چند ساعت از این آدرس و صفحه اصلی الف حذف شد و به این آدرس نقل مکان کرد لینک جدید و همینطور اصل مقاله در وبلاگ نویسنده در این آدرس رمانی رو به نقد کشیده که یکی از رمانهای مورد علاقه منه و شاید خیلی های خونده باشن.

نقد، این رمان رو چنان به تصویر میکشه که فکر میکنی یک رمان پرنو گرافیه مخصوصا پاراگرافی که انتخاب شده، اما نمیدونم چرا وقتی این کتاب رو می خوندم من همچین حسی نداشتم و حتی داستان رمان هم شاید خیلی مورد توجهم نبود آنچه نظرم رو به خود جلب میکرد نظریات نویسنده بود.این نویسنده در کتابهایی مثل زندگی پیش رو ، لیدی ال و ... با استفاده از یک روایت نظریات مختلف رو در مورد جهانبینی هر شخص بیان میکنه و تفاوت دید انسانها رو به جهان به نمایش در میاره.

بعد دیدم اینجور نوشته ها تو خیلی از کتابهای دیگه هم هست که اگر قرار باشه فقط به رکیک بودن متن توجه بشه باید جلو نشر خیلی از کتابهاگرفته بشه.

اصلا راه دور چرا بریم همین رساله های مراجع خودمون انواع ارتباط بین انسان و انسان، انسان و حیوان، وحتی گاهی حیوان و حیوان رو (بقول یکی از نظر دهنده ها در سایت الف خیلی متین و در پرده ای از حیا) چنان  تشریح میکنه که


از این مسائل گذشته اینکه ما بخوایم یک قضیه ساده و عادی انسانی رو (ارتباط جنسی)در سطح جامعه چنان وحشتناک و قبیح و گناه آلود نشان بدیم و حرف زدن در موردش رو سانسور کنیم سرمون رو زیر برف کنیم باعث نمیشه که اگر این رابطه مشکلاتی هم داشته باشه این مشکلات از بین برن.بلکه به مشکلاتش هم اضافه میشه کما اینکه قبیح دونستن رابطه جنسی باعث سرد مزاجی خیلی از زنان مردان میشه.

طبق آخرین آمار اولین عامل گسترش بیماری ایدز که تزریق توسط معتادین بود تبدیل شده به روابط جنسی، خوب رابطه جنسی رو که نمیشه حذف کرد پس چرا به جامعه این آگاهی رو ندیم که چطور از خودشون مراقبت کنند و چطور میشه راههای انتقال بیماری رو بست.

آیا درمان درد ما مجوز دادن یا ندادن به این کتابهاست.

وقتی بلند پایه ترین مقامات ما منکر وجود همجنسگرا و ارتباط جنسی خارج از چهارچوب شریعتدر کشور میشن و خدا رو شکر تمام مسئولین این کشور پر گهر معصوم بوده و هستند و هرکس جز این فکر کنه ملحد و کافر و کوتاه فکره دیگه جایی برای علم و بهداشت و ... نمیمونه


نظرات 4 + ارسال نظر
ققنوس سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:26 ق.ظ http://qoqnooos.blogfa.com/

سلام
خوشحالم که دوباره نوشتی. امیدوارم زود به زود بنویسی.

اون نقد در مورد خداحافظ گری کوپر رو خوندم خود رمان رو هم قبلن خونده بودم و خیلی هم خوشم اومده بود. اما نه از این زاویه ای که این نویسنده خونده و فهم کرده!!

این نقد شاید زاییده ذهنی است که در چارچوبهای تنگ و انعطاف ناپذیری اسیره که اجازه فکر کردن و فرصت پرواز دادن به پرنده فکر در فضایی ازاد رو نداشته هیچوقت. چنانکه میبینیم علاقه خاصی به سانسور داره و دلش میخواد اگه اون شخصن کتاب رو نپسندیده هیچ کس دیگه ای هم نخونه!!
متاسفانه یه فرهنگی بر مردم ما حاکمه که از آزادی فکر و جریان باز اطلاعات و کلن آگاهی میترسن اکثرن. تربیت پدر مادرها هم اگه دقت کنی خیلی جاها سانسور واقعیت یا برعکس جلوه دادن اونه...

کارهای رومن گاری رو دوست دارم. بخش اول این کتاب هم جزو علایق منه.

میگم این بنده خدا نویسنده اون متن، کتابهای دیگه ای هم تو بازار هست که بخونه قلبش ممکنه از حرکت بایسته!

متاسفانه
وباید بگم که این آذم هیچ چیز جز مساله جنسی از این کتاب درک نمی کنه.

ص.ش پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ق.ظ http://radefekr.blogfa.com

من رومان گگری و نوسشته هایش را دوست دارم و دید شخصیت های داستانهاش ذهن ادم رو به چالش می کشونه! من ۹۰ صفحه اول این رمان را زندگی کرده ام .این نویسنده ها خود سانسوری نمیکنند برعکس متا همان چیزی که ققننوس عزیز فرمودند.

ممنون دوست من که سر زدی
من تمام کتاب رو زندگی کردم.

یه مادر سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:34 ق.ظ

من هم رمان خداحافظ گاری کوپر و زندگی در پیش رو و میعاد در سپیده دم و....را خیلی دوست دارم برای همین اون مطلب را در الف خوندم و متاسف شدم برای امثال نویسنده های اون مطلب و معتقدم که آنها طیفی هستند که متاسفانه درکی از خیلی چیزها از جمله ادبیات و رمان ندارند آدم های کوته بینی که دنیا را از سوراخ تنگی می بینند و میخواهند همه مثل آنها ببینند ....
رومن گری در این کتابش میگه :" هر قدر عقاید کسی احمقانه تر باشه با او باید کمتر مخالفت کرد"....فیلسوف بزرگ برتراند راسل هم میگه "مشکل دنیای ما اینه که آدمهای احمق و متعصب خیلی به خود مطمئن هستند و آدمهای خردمند و متفکر سراپا تردید و شک"....
من در اون نقد سراسر مبتذل که توسط جوانکی متولد 67 نوشته شده بود آن جوانک را احمق و متعصبی دیدم که به خودش و افکار مبتذلش! شدیدا مطمئن است و لذا معتقدم با این جور افراد نباید هم کلام شد (حتی نظر مخالف دادن هم لذتی است برای این جور افراد حقیر....)


ممنون از نظرتون
کاملا حق با شماست

میله بدون پرچم چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:15 ق.ظ

سلام
اون که نقد نبود! اولاً طرف با این دید رفته بود بخونه که کتاب پر از مطالب رکیک جنسی است و یکی دو مورد هم پیدا کرده و نوشته...همین...
اصلاً هم دقت نکرده و شاید هم عقلش نرسیده که اتفاقاً جایی که نقل کرده اصلاً موضوعش چیز دیگری است و ...گیرم که از چند کلمه خاص هم استفاده شده...
خیلی خنده دار بود مطلبش
من هم بخش اول کتاب رو دوست داشتم...

سلام
ممنون که نظر دادی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد